نیاز عزیز

تو داری میروی سفر و مجالی نیست بگویمت

از ۸۶ دوست داشتنی

و سپیدی یک دست بی حاشیه اش 

وقتی نیست بگویمت

که کودکی ام را امسال کاشتم جای بنفشه ها

توی باغچه

و دستهایم را کنارشان

شاید،شاید که ظرافت بنفشه 

یاد "شان" بیاورد

از خطوط رج زده ی قالی

که تارش از عشق بود

و پودش از عشق

و لگد لگد خوردنی که تنها

گرانتر کرد بهایش را برای "داشتن"

تو داری میروی سفر

و مجالی نیست بگویمت

از آن نامه که گفته بودی

بنویسمش رو به شمال

با خطوط قرمز...

و غلطهایش که هی خط کشیدمشان

با خطوط سیاه

و تصحیح شده اش که

دوباره و دوباره دوباره نوشتمش

بازهم با خطوط قرمز 

تو داری میروی سفر

و فرصتی نیست بگویمت از خدا

و سر شلوغش

و نخواندن

همان یک سطر

"-----"

تو داری میروی سفر

و وقتی نیست بگویمت از آوار شدن آدمها

که هی می آیند

و "بادا بادا مبارک بادا" میخوانند این روزها

برای عروسی که میرود به خانه ی بختِ

آن سه کنج همیشگی...

حالا تو داری میروی سفر نیاز جان

ودیگر

مجالی نمانده برای گفتن

و تابی برای ماندن

سفرت به خیر بانو.

 

نظرات 9 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ب.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

گیج گیج گیجم الان
چی شد؟

نیاز یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ب.ظ

وای عزیزم عزیزم عزیزم.. من چه می دانستم که تو اینجا اینطور مرا شاد کرده ای.. بعداْ می آیم مفصل می نویسم برایت الان حالم یکجوریست که نمی شود

آدم سفر که میخواهد برود همه اش حالش یک جوری میشود خوب
حالا برو مجالش نیست دیگر
باشد برای بعد
برای "دیوانه ی دوست داشتنی "ات هم دعا کن وقت عبور ۸۶ دوست داشتنی عزیزکم

عرفان یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.english82.persianblog.ir

امان از آن سه کنج همیشگی... دلتون خوش و ایامتون به کام..

از مشتریان وبلاگ نیاز

رضا دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ق.ظ http://azad313blogfa.com

...نمی دانم نوروز را تبریک بگویم یا روز نویی که ۲۲ دانشجو قبای خون پوشیدند را تسلیت..هرچند ما قوم تبریک و تسلیت توامان هستیم.... راستی شما رضا را چطور دیدید در ستاد؟

کاسنی! دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:28 ب.ظ http://www.zahediam.blogfa.com

از نوشته هات راضی ام.............خدا هم راضی باشه....!!!!

رضا دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:30 ب.ظ http://azad313blogfa.com

...روزی روزگاری صندوقی ....رایی... شاید به فریاد آید....من هم در شگفتم و قتی پایین شهر مردم می آمدند برای رای اما نام کاندیدا ها را نمی دانستند! باور کن نمی دانستند و هر کس می توانست از آنها رای بگیرد...بگذریم.....

نیره دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 ب.ظ

سلام
امید که خوب باشی ...
همین امروز صبح که رفتم دانشکده پیش خانم ضیایی و از این فاجعه های اتفاق افتاده برای این گلهای پرپر صحبت کردیم دلم کلی گرفت فاطمه ... یادم اومد از رفتن سمانه .. خانم ضیایی از رفتن یکی از عزیزترن دوستاش ...
گرچه این کامنت مال متن پایینیه ولی ... دلم بدجوری برای همه شون تنگ شده ... زیاد
متنت قشنگ بود بانو ...
...
خوش به حال نیاز (:
مواظب خودت باش
...
از شرمساری این انتخابات هیچ نگویم به ... کلی حالم گرفته و کلی فحش و... نثار این ... شد
...
شاد باشی
یا علی

هوس مبهم پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:39 ق.ظ

نوروزت پیروز باشه، هر روزت نوروز

عمو اروند جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 ب.ظ http://daftaab.blogspt.com

بسفر که رفتی و قورباغه‌ها را که دیدی به آنان بگو که بهار در راه است. دلتنگ صدای آرامش‌بخش آن‌ها هستم، بهمان‌سان که دلتنگ خواندن تنگ‌دلی‌های تو هستم.
نوروز پیروزباد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد