اصلن من اعتراض دارم

به اینهمه جغرافیای معلوم

مرزهای مشخص

مالکیت های مستند

تاریخ های مکرر

حرفهای گفته

شعر های نوشته

قصه های خوانده

روز مره های مشابه خاکستری

من خسته ام

از کشف این خورده جنایت های بشری

از لمس معجزه های کوچک و پنهان

دلم اتفاق میخواهد

از آن اتفاقهایی که تاریخ راهش را گم کند

راه بیفتد روی نقشه های نا معلوم

زندگی شکل دیگری باشد...