خواهره اومده و از آدمهایی میگه که زنده زنده توی کارخونه های اراک

یه هفته ی پیش سوختند و خاکستر شدند

خواهره اومده از بیمارستانی میگه که بوی تعفن همه جاشو گرفته و

دختر بچه های یکی دو ساله ای که جنازه ی سیاه شده ی بابا های

بیست و پنج شیش ساله شونو نمیشناسن

خواهره اومده از شهری میگه که همه جاشو مرگ پاشیدن

دست و پاهام یخ میکنه و چند بار بالا میارم

یاد فرجام میفتم که از شهرک صنعتی می گفت که آتیش نشانی نداره...

 

 

 

   

نظرات 9 + ارسال نظر
... دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:33 ب.ظ

یه چیزی رو همیشه اونوقتا میخوندی بلند بلند
ولله خیر حافظ و هو الرحم الراحمین
هنوزم میخونیش مگه نه؟

شازده دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:04 ب.ظ

خراب شده یعنی همین دیگه
شاخ و دم نداره که دختر جون

نسترن دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:06 ب.ظ

اووووووووووو وه
فاطمه ی شاعر من
تو اینجایی؟دختر اینقدر دلم برات تنگ شده.اصلا معلومه کجایی تو؟از رضا هی سراغتو میگرفتم و نیما
برات زنگ میزنم
شماره تو از نیما گرفتم امروز

سلام نمی کنه دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:01 ب.ظ

سرزمین گل وبلبل دیگه ...اره؟؟

نعیمه چهارشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 ق.ظ

نمی دونم چی بگم... کاش یه بلایی این جور سرم می اومد که یهو بیفتم تو یه دنیای دیگه.یهو...

مردی با چشمان گرگ چهارشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ق.ظ http://hmmmm.blogfa.com

آدم چیکار میتونه بکنه غیر از این که تلخ شه

رضا چهارشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:25 ب.ظ http://azad313blogfa.com

...."می؛فروشی گفت من کارم ؛می؛ است.....رونق بازار من ساز و ؛نی؛ است............من ؛خمینی ؛دوست می دارم که او.......هم ؛خم؛است و هم ؛می؛ است و هم ؛نی؛ است...........................

رضا چهارشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:26 ب.ظ

.... اگه بگم بی معرفتید نا راحت نشید:ای بی معرفت!

هوس مبهم جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:52 ق.ظ

یاد فرجام میفتم که از شهرک صنعتی می گفت که آتیش نشانی نداره...

عوضش که حسینه داره، این مهمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد