چیزی فراتر از یک عاشقانه ی آرام...

نگاهت که میکنم

دلم میریزد پایین

حساب میکنم

چقدر وقت دیگر مجال دارم

موی یک دست خاکستری

و نگاه عاشقانه ات را

وقت زل زدن به صورتم

و "من فکر کردم این دفعه هم

مثل همیشه

سلیقه ام

با دختر کوچولوی قشنگم یکی میشه"

گفتنت را می شود تکرار کرد

 

چشمهایت پر از اضطراب شکنندگی من است

چشمهایم پر از کابوس نداشتنت...

نظرات 7 + ارسال نظر
سیب کوچولو جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:15 ق.ظ http://sibhavij.blogsky.com/

سلام.
خیلی وبلاگ قشنگی داری.
تمام مطالبش جالب و قابل تامل است.
خسته نباشی.

anonymous جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:29 ب.ظ

حرفی نمانده جز اینکه: چرا نمی نویسید دخترم؟؟ ما که رسما برعکس شدیم از بس که آمدیم اینجا و هیچ چیز جدیدی ندیدیم. از بس که به در بن بست خوردیم برعکس شدیم. لااقل کمی هم رعایت شرایط سن و سالی و قلبی و فیزیکی ما را بکنید که توان برعکس شدن ندارد.

اصلا چه معنی دارد آدم این روزها هی برود وبلاگ بخواند و هی کامنت بگذارد که جان من، تو رو خدا تا من برعکس نشدم بنویس؟؟؟ خوب آخرش که ما برعکس بشویم و شما نوشتید که ما دیگر نمیتوانیم بخوانیم که دخترکم! آدم برعکس که نمیتواند از راست به چپ بخواند، مجبور است از چپ به راست بخواند و همه چیز چپکی میشود و ... نکنید از این کارها دخترم!

و اما فرموده بودید: ‌ما رسما خل هستیم؟! ما اولش فکر میکردیم غیر رسمی خل هستیم؛ بعدنش فهمیدیم که متولد آتشین روز سال بودن و ثبت ان در شناسنامه امان رسما ما را در جرگه خل ها وارد کرده بوده است! ما کاره ای نبودیم اصولا

در ضمن شوما از هر لحاظ که حساب کنید ما از شما بزرگتریم خواهرم! این که میفرمایید بچه ام، یحتمل رفیق سن خوزه ای امان را میگویید!

در ضمن فاکتور هزینه های دعاهایمان و فسفر سوزاندن مغزمان برای کامنت گذاشتن و اینترنت نفتی و ... را فرستاده ایم درب منزل لطفا پرداخت شود که ما هم بدانیم شما مشتری و خوش حساب هستید تا دفعه بعدی کمتر طاقچه بالا بگذاریم

دوست عزیز و دوست داشتنیت انانی موس جون جونی
بوسم کن خیلی زیاد






نیره جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:31 ب.ظ http://bodayekoochak.blogfa.com

سلام دخترک (:
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
...
مادر ... زیباترین واژه است و پدر بزرگ ترین...
--------------------------------------------
کجاهایی؟؟؟؟؟؟
معلومه؟

[ بدون نام ] جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:42 ب.ظ

این جمله کوتاه شما اینقدر عمیق بود که پای کامپیوتر میخکوب شدم- و اصلا کارای امروزم یادم رفت.....

مکین شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ب.ظ http://mac.worldof.us

کلن مممممممماچ! :D

بی . چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام دخترم
نمی دونم پیام ... تو زدی یا نه
ولی عاطفی نویسی و تلگراف نویسی
خبر از رد پای تو میداد
--------
فکر کردم سه طلاقه شدم
ولی با این پیام زنده شدم
--------------------------
دخترم
من هم دلتنگ تو ام
برایت دریا دریا نیکبختی آرزو دارم

مانی دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:58 ب.ظ http://maaani.blogfa.com/

چقدر زیبا بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد