شب عیدمان هم رسید آخر

شب عیدمان هم رسید آخر

 

مردم سرشان شلوغ است

به ویترینها

"من" سرم شلوغ است

به آدمها

 

بیرون میکشم

"تو" را

از پس هر چهره ی نا مربوط

نقش میزنم

خطوط صورتت را

بر صورتک های عبوس

دنبال میکنم

رد نگاهت را

میان انبوه شتابزده

 

دل تنگ نمیشوم

دیگر

برای حلقه شدن دستهات

دور شانه هام

وقت گذشتن از

"پلهای شکسته"

 

خیابانهای شهر چند میلیونی

خالی است از ازدحام

پر است از "تو" 

 

"نبودنی" نیست

و خالیی

و خواهشی

برای "بودن" 

 

دوباره

عاشقم

"من"

آن سه کنج همیشگی را

 

ببخش "محدثه جان"

تاب نیاوردم آخر بانو...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مرد باران چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:59 ب.ظ http://rainct.blogsky.com

موفق باشی...

مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد