-----

و تو انگار کن هرگز نبوده ای

و من هرگز به نبودن تو

بودن را چنین حقیر نینگاشته ام

با سر انگشت

لبهایم را ببوس

بگذار

بین پرستش و عشق بازی

آونگ شوم

در خاطره ی بشر

چون زنگ کلیسا

بر بلندای هستی

 

من به گریه التماس میکنم

یا گریه به من؟

و تو انگار کن

از آغاز بوده ای

مثل خدا

و مرا آفریده ای

مثل نگاهت

و خنده هایت

                     

                         "عباس معروفی"

 

 

ps:

باد می آید این روزها

نامت را بلند صدا میزنم

میشنوی

میدانم

 

باد میپیچد اینجا

دور تن من

ریه هایم پر از "تو" میشوند...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
D پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:31 ق.ظ

چه خبره اینجا، خوش به حالش و خوش به حالت

عمو اروند پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ق.ظ

چه خوب!

فاطمه پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:41 ب.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com


نخند.خنده نداره!!!!!!!!!!!وقتی آدما گدایی توجه میکنن و حسادت به چیزی که اصلا اون چیزی که اونا فک میکنن نیست.

خواستیم بخند.چیکارت کنم؟ تو اینی دیگه

wc پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ

به وضوح پیشرفت کردی
خیلی زیاد

سرخ پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:20 ب.ظ http://sorkh.blogsky.com

سلام دختر عموی گلم .

زمان مستی رسیده .

ناب پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:58 ب.ظ http://naab.blogfa.com

تا تو با منی زمانه با منست

بخت و کام جاودانه با منست

تو بهار دلکشی و من چو باغ

شور و شوق صد جوانه با منست

یاد دلنشینت ای امید جان

هرکجا روم روانه با منست

ناز نوشخند صبح اگر توراست

شور گریه شبانه بامنست

برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست

رقص و مستی و ترانه با منست


وریا سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ http://weria.wordpress.com/2008/03/11/%d9%85%d8%a7%d9%87%db%8c-%

سلام! من همه ش یکی دوروز نیومدم چقدر اینجا مطلب قشنگ بود!! راستی! از طرح " ماهی قرمز نخریم" اگه باهاش موافقی، حمایت کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد