برای من تو مسبب هیچ گناهی نبوده ای برای تو اما اگر من بنیانگذار ارتکاب گناهی بوده ام سکوت میکنم تا چون سرداری فاتح با گردنی افراشته بی شتاب از برابر درماندگی ام بگذری !
داشتم نوشته هات رو می خوندم و با خودم می گفتم چرا نوشته هات این جوری ان !! می دونی چه جوری ؟ یه جور که ادم می خواد بره توش و در نیاد ... انگار که هر کلمه اش بی نهایت صدا داره و حرف ... ولی نمی فهمیدم .... هربار که نوشته هات رو می خونم همینه اوضاع ام ... حتی نوشته های کوتاهت ... هم می فهمم و هم می دونم نفهمیدم ... الان داشتم نوشته های اخیرت رو می خوندم که ندیده بودم ... چهارشنبه 8 اسفند ... نمی گم چی شدم و چی گذشت به من وقتی .... فقط تازه فهمیدم چرا حرفات این شکلی ان ... شایدم نفهمیدم ... ولی دلم می خواست ... کاش می شد بگم چی ... ولی نگم بهتره ... آخ که دلم پر بود از دنیا و ... حالا که دیگه داره لبریز می شه ...
سکوت شاید ناتوانی باشه در گفتن .... ولی تنها راه فرار هم هست ... وقتی که فقط چشم و دل می تونن پرواز کنن ....
ببخش برای این مزخرفاتی که نوشتم دوست دارم آروز کنم که همیشه شاد باشی تو هم همین آرزو رو برای همه بکن
....سکوت می تواند بلند ترین فریاد و زیباترین شعر باشد در شرح کسی که واژه ها از توصیفش ناتوانند...
... این است آیین از ما بهتران
...این و بس
...اما نا توانی هرگز
....ما هیچ...ما سکوت؟
....و باز هم انتظار...و بازهم سکوت...
برای من
تو مسبب هیچ گناهی نبوده ای
برای تو اما
اگر من
بنیانگذار ارتکاب گناهی بوده ام
سکوت میکنم
تا چون سرداری فاتح
با گردنی افراشته
بی شتاب
از برابر درماندگی ام بگذری !
الله
سلام
داشتم نوشته هات رو می خوندم و با خودم می گفتم چرا نوشته هات این جوری ان !! می دونی چه جوری ؟ یه جور که ادم می خواد بره توش و در نیاد ... انگار که هر کلمه اش بی نهایت صدا داره و حرف ... ولی نمی فهمیدم .... هربار که نوشته هات رو می خونم همینه اوضاع ام ... حتی نوشته های کوتاهت ... هم می فهمم و هم می دونم نفهمیدم ... الان داشتم نوشته های اخیرت رو می خوندم که ندیده بودم ...
چهارشنبه 8 اسفند ... نمی گم چی شدم و چی گذشت به من وقتی .... فقط تازه فهمیدم چرا حرفات این شکلی ان ... شایدم نفهمیدم ... ولی دلم می خواست ... کاش می شد بگم چی ... ولی نگم بهتره ...
آخ که دلم پر بود از دنیا و ... حالا که دیگه داره لبریز می شه ...
سکوت شاید ناتوانی باشه در گفتن .... ولی تنها راه فرار هم هست ... وقتی که فقط چشم و دل می تونن پرواز کنن ....
ببخش برای این مزخرفاتی که نوشتم
دوست دارم آروز کنم که همیشه شاد باشی
تو هم همین آرزو رو برای همه بکن
در پناه حق
داشتم نظرات رو میخوندم
متعجب شدم...!