در هزار توی آغوشت

سرم

سر هزارمین تو

تو را آرام می گیرد

-----

 

ps:

بازآی که تا به خود نیازم بینی

بیداری شبهای درازم بینی

 نی نی غلطم که خود فراق تو مرا

کی زنده رها کند که بازم بینی

نظرات 15 + ارسال نظر
علی اکبر جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:10 ق.ظ http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود شعرت...
آدم رو به فکر وا میداره...
موفق باشی

ع جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ق.ظ http://www.wxyz.blogsky.com

ارزشش به همینه

فاطمه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:18 ق.ظ

تو ام چه کارای عجیب قریبی می کنی مادر!D:

نعیمه دوستدار جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ق.ظ http://ghoghnoos56.persianblog.ir

بچه جان! آخه تو چرا الکی خودتو اذیت می کنی؟
ژرشین بلاگ در حال تغییره و من نمی ئونم چرا لینکای من که قبلا الفبایی بودن به هم ریختن. باور کن همینه فقط. اگه دقت کنی می بینی که جای بقیه اسما هم عوض شده.
خوب باشی.

D جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:31 ق.ظ

ما که نفهمیدیم !!!

رضا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:00 ق.ظ http://azad313blogfa.com

...سلام . صبح عید بخیر...مخلص آبجی فاطمه...مخلص دلنگرانی های پاکش....

قاف جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:04 ق.ظ

درسته وبلاگ مال توست
ولی باید کامنت منو پابلیش میکردی گیس و گیس کشی هم نیست صحبت از دزدیه
اگه پاکش نکردی لطفا پابلیشش کن

تازه از این کارتم ناراحت شدم

۱.من شرمنده اما نمیتونم پابلیشش کنم تا سر در نیارم از قضیه
من نمیفهمم منظورت از دزدی چیه
اصلا کلمه ی اشتباهی رو داری به کار میبری
ببین تو یه دوستی برام و من دوست ندارم دوستم اینطوری راجع به کسی که خاطرش بی نهایت برام عزیزه حرف بزنه
لطفا منظورتو برام توضیح بده.من گمون میکنم سو تفاهمی پیش اومده برات.بگو چی اذیتت کرده،منم قول میدم در حدی که بدونم و بتونم توضیح بدم برات...اکی؟ناراحت هم نشو از من...شاید هنوز منو نمیشناسی...شاید که نه حتما...ولی من خوب اینجوریم دیگه

سلام نمی کند جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ق.ظ http://www.promete28.blogfa.com

در هزار توی اغوشت تو را ....گاهی از شدت نداشتنت توهم می اید سراغم .....

مسعوده جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ق.ظ http://masinice.blogspot.com

درسته دیگه دماغا کش نمیاد فرشته‌ةای مهربون هم نیستن که بیان و معجزه کنن ولی الانشم می‌شه ازین کوک شدگی لذت برد. یه جورایی همش یه سناریوئه که باید بازیش کرد و بهتره با لذت بازیش کرد. این‌که یه ابر غم و بدبینی برای همیشه جلوی چشای آدم یا آدم کوکیا رو بگیره چیزیو حل نمی‌کنه. یه جمله‌ای هست که می‌گه وقتی شرایط بر وفق مراد نیست باید زاویه‌ی دید رو عوض کرد. بهش فکر کردی که یه جور دیگه نگاه کنی؟ بازیه جالبیه اگه به جایی نرسید می‌تونی دوباره بگی این کوک‌ها وقاعن مسخرست! اوه اوه!‌من اصلن قصد نصیحت و اینا ندارم ها!‌ اومدم با دوستم حرف بزنم. حواست که هست؟

رضا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:09 ب.ظ http://azad313blogfa.com

.......فکر نمی کنی یک داداش نگران آبجی اش میشه؟کجایی؟

[ بدون نام ] جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:59 ب.ظ

....نگران می شوم وقتی فاطمه نمی نویسد...

مسعوده جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:11 ب.ظ http://masinice.blogspot.com

یه دوست خوبی دارم. یه رفیقی که ازونا که با دنیا نمیشه عوضش کرد اونم دنیاش زیاد خوب نیست براش همیشه می‌گه که تو کوچه‌ی ما هم یه روز عروسی می‌شه! تو کوچه‌ی شما هم می‌شه دیگه لابد نه؟

D جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:34 ب.ظ

خوش به حالش

پاپیروس جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ب.ظ http://papiroosi.wordpress.com

خب وقتی یکی طعم چیزی رو چشید در هزار توی این طعمها گم می شود
و تمام حواس پنجگانه و ده گانه اش بر باد خواهد رفت
فک کنم حواست به هم ریخته نازنین! :)
مزه شیرینی توی هزار توی حواس گم شده یا مزه تلخی وصال خاطرت رو آزرده؟
:)
سخت نگیر
دنیا همینه گاهی فقط فرصت یه مزه چشیدن رو داری
ازش استفاده کردی
همین و بس
مزش ته زبونت تا توک زبونت چی بهش می گن؟ همون جا مونده نه؟

آذر یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:42 ب.ظ

روزهای زیادی ست که این شعر را با صدای ناظری گوش می دهم، کی زنده رها کند که بازم بینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد