آن سال بد...

 

آیینه ایست در اتاقم

و دختری در قابش

که پشت میکند به من

وقتی نگاه میکنم عبورش را

از خط نقره ایش

***

من روزهاست خودم را ندیده ام

و یادم نیست

آن گیسوان بلند را

که بافتنش را بلد نبودیم هیچ کدام

و مجالمان نداد

زمان

که بافتن بیاموزیم

حتی دروغهای قشنگ

من روزهاست خودم را ندیده ام

و یادم نیست

رنگ چشمهایم را

و خط نگاهم را

که میرسید

به قهوه ای خوشرنگ چشمهات

***

آیینه ایست در اتاق

و دختری در آن

که غریبیش میشود با من

 

که غریبیم میشود بی تو...

 

ps:

این زخمه ی تار

و زخمی دل

 

گیرم با هزار کرور جغرافیای متفاوت

ببین چگونه زمان را یکی کرده ام...

 

 

 

 

نظرات 17 + ارسال نظر
هدا شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلاممم

اولین باره میام اینجا :)

ایشالله آخرین بار نباشه ! ..

وبلاگت باحاله در کل .. خیلی جالبه

به منم سر بزننن .. باشه؟

منتظرتمممم هاااا



روزات برفی

D شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ق.ظ

mokhatabet ki bood?

فاطمه شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:24 ق.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
این خجالت که گفتی چی هست؟
خوب نوشتنم نمیاد.
راستشو بخوای نمی شینم تا بنویسم. نوشتن منو میشونه پای کامپیوتر! البته اصولا.
بعدم من مثلا کنکور دارم ۱۲ روز دیگهD:
قربون شما
کوچولو!

عمو اروند شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:11 ق.ظ http://amooarvand.blogspot.com/

بعکس تو من هر روز خودم را می‌بینم که پیر و پیتر می‌شوم ولی نگرانیم نیست که زندگی چنین است قانونش.

پاپیروس شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ق.ظ http://papiroosi.wordpress.com

به به فاطمه خانم
از این ورا دختر خوب؟ :)
ممنون که قدم رنجه فرمودین
اولین مهمون کلبه ی جدید که رد پایی به جا گذاشت ملکه ی قصر قورباغه ها بود

آئینه؟
همیشه یه غریبه توشه که بهمون زل می زنه

رضا شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:49 ق.ظ http://azad313blogfa.com

خود را ندیدن هنر است اما تو چرا....

رضا شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ق.ظ http://azad313blogfa.com

....نمی دانم چرا اما نگرانتم فاطمه شاید این عادت ماست که خودمان را فراموش می کنیم و نگران همیم...شاید این یک حس قشنگ باشد ...شاید...

[ بدون نام ] شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:14 ب.ظ

تاریکی چیزی نیست که انسان را تعقیب کند
بلکه فقط حالتی ست
که قبل از سحرگاه پیش می آید.

بی. شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ

بیا خو دت را ببین
کف دستم باز است
پینه ها را کنار بزن
پشت پینه ها آینه ای لمیده
خودت را نگاه کن
زمرد اخضر روی ترمه ئ احمر
اغماض نکن
هیچ فرامو شت نشده
خوب یادت هست
آینه را نگاه...

[ بدون نام ] شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ب.ظ http://all-elone.blogsky.com/

...
چی بگم

قاف شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:11 ب.ظ

من عشقم را در سال بد یافتم
که به من گفت .. . .

شوریده شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:04 ب.ظ http://faghat-khodam.blogsky.com

سلام

زندگی عرصه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست

خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد

موفق باشید...شوریده

ش شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:00 ب.ظ

ش

[ بدون نام ] شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:31 ب.ظ

تو الان هستی ..........

قاف شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:42 ب.ظ

من عشقم را در سال بد یافتم
که میگوید مایوس نباش
من امیدم را در یاس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم
گر گرفتم

نیاز شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:25 ب.ظ http://neici.blogspot.com

فاطمه.. آینه را توی خودت نگاه کن.. پیدا می شود کسی

D یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ق.ظ

ما هی میایییم و این شعر رو میخونیم و به قسمت " قهوه ای خوشرنگ" که میرسیم ........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد