سلام بر آبجی خوب...دلم تنگ شد از بس نخواندم واژه هایت را...اما به خانه ات هر دم و ساعت می آمدم حتی پیام هایی هم که برایت گذاشته بودند را هم می خواندم و...... دلم خیلی تنگ شده بود..ده روزی می شد که به من سر نزده بودی...اما خوشحالم که آبجی فاطمه دو باره آمد....
سلام بر آبجی خوب...دلم تنگ شد از بس نخواندم واژه هایت را...اما به خانه ات هر دم و ساعت می آمدم حتی پیام هایی هم که برایت گذاشته بودند را هم می خواندم و...... دلم خیلی تنگ شده بود..ده روزی می شد که به من سر نزده بودی...اما خوشحالم که آبجی فاطمه دو باره آمد....
خوب می نویسی و هر روز خوبتر
نویسنده ای که سینت شین میزنه
سلام
خیلی کم بود و کوتاه
فقط چند لحظه انگار
ولی بود و این برام مهمه
آمدی جانم ولی حالا چرا ؟
چتر برای چه ؟
خیال که خیس نمی شود!
(محمد علی بهمنی)
به روزم... بی انکه قصد گریاندنت را داشته باشم...چه کنم چیزی برای خندیدن ندارم....