پستچی های بی نامه نامه های بی مقصد تلفن های صامت بوق های ممتد اتوبوسهای خالی مسافران سرگردان جاده های نا تمام خانه های خواب آلود *** شهر از تو خالیست خواب من خالی تر...
ps: پاره های تکه تکه ی جانم جا مانده است دست خالی برگشته ام از آن کوچ بی سو، راه خانه را گم کرده ام باور کن...
من همیشه از این میترسم که یه روز برم جلوی آینه و ببینم که کسی توش نیست.
چه شعر ترسناکی نوشتی
سلامی و دیداری
نکنه اسرافیل تو سورش دمیده ما بیخبریم
سلام
بر اساس قانون نیوتون منم همینطور.
قربونت
یا حق
بدون جوهر
.
.
.