کاش تاب خوشبختی ام را بیاوری دنیا...

آن کلاغی که پرید
از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزهء کوتاهی . پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر


همه میدانند
همه میدانند
که من و تو از آن روزنهء سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخهء بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه میترسند
همه میترسند ، اما من وتو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و نترسیدیم


سخن از پیوند سست دو نام
و همآغوشی در اوراق کهنهء یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت منست
با شقایقهای سوختهء بوسهء تو
و صمیمیت تن هامان ، در طراری
و درخشیدن عریانمان
مثل فلس ماهی ها در آب
سخن از زندگی نقره ای آوازیست
که سحر گاهان فوارهء کوچک میخواند

مادر آن جنگل سبزسیال
شبی از خرگوشان وحشی
و در آن دریای مضطرب خونسرد
از صدف های پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عقابان وان پرسیدیم
که چه باید کرد


همه میدانند
همه میدانند
ما به خواب سرد و ساکت سیمرغان ، ره یافته ایم
ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم
در نگاه شرم آگین گلی گمنام
و بقا را در یک لحظهء نامحدود
که دو خورشید به هم خیره شدند


سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجره های باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهده میسوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور
سخن از دستان عاشق ماست
که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم 
بر فراز شبها ساخته اند
به چمنزار بیا
به چمنزار بزرگ
و صدایم کن ، از پشت نفس های گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را


پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند
و کبوترهای معصوم
از بلندی های برج سپید خود
به زمین مینگرند


نظرات 6 + ارسال نظر
ساینا شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ http://saina-sam.blogfa.com

سلام
من ساینا هستم
دیشب بالاخره منم یه وبلاگ واسه خودم ساختم و تصمیم گرفتم به همه وبلاگایی که خواننده همیشگیشون هستم سر بزنم و اینبار دیگه از خودم ردپا بزارم
دوست جون منم میشی؟
امیدوارم دوستای خوبی پیدا کنم
مرسی

ساینا شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ب.ظ http://saina-sam.blogfa.com

دنیا تا خوشبختی من رو نداشت
گاهی فکر میکنم خدا بهم حسودیش شد
...
....
موفق باشی

نعیمه یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:20 ق.ظ http://ghoghnoos56.persianblog.ir

ممنون که به من سر می زنی. من عاشق این شعر فروغم. عاشق خود فروغم هستم...

ئه سرین یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:27 ب.ظ

به یواشکی سر زدنهای من به شما در! دونقطه دی
ما موچکریم از قدم رنجه شما:)

من عاشق اون بند اولمX: روون و راحت

سارا خانم دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:26 ب.ظ

عزیز دلم تولدت مبارک
با ارزوی بهترینها برات
شاد باشی
و خوشحال
فاطی جون دست رو دلم نذار که خونه

فرهاد پنج‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ب.ظ

این شعر در وبلاگ نارنج بود. می شود کاملش را داشته باشم؟‌ بسیار متشکر می شوم:
مرهمی بود زمان به سال صفر!
آنک قصه آغاز شد
انتخاب یک همسر،جفت مردی تنها
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد